لحظه ی ديدار

باز من ديوانه ام مستم
باز می لرزد دلم دستم
باز گويی در جهان ديگری هستم
های!نخراشی به غفلت گونه ام را تيغ
های!نپريشی صفایِ زلفکم را ٬دست
آبرويم را نريزی دل! ای نخورده مست
لحظه ی ديدار نزديک است خاکسترسرخ]]>

درباره احسان مرادی

پس ازتونمونم برای خدا
این نوشته در دسته بندی نشده, دلنوشته ها ارسال و , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *