آخرین لحظه

آيا ميدانی درآن لحظه تاریک و نفس گیر چه گذشت؟

در آن لحظه تاریک و نفس گیر

چشم هایم خیره به دیوار سیاه

غل و زنجیر به پاهایم

فردا نوبت من بود که بر دار روم

جرم من صحبت ناروا نبود  جرم من نگاه عاشقانه بود

چشم ها لغزید  و دل گفت برو 

نصف شب حس بدی بود و آمد صبحدم

دستبندم در دست  و لبانی بسته

مادرم که بیچاره کمرش خم شده بود

منتظر آخرین دیدار است

چلچله ها به صدا در آمدند

جرم من را خواندند

و خلق خندیدند

آیینه ها آب شدند

و دگر تصویر من رنجور

هر نفس تاعدد صد به هم می آید

زیر پایم خالی

گردنم آویزان

و خدای لحظات زندگی م پایان برد

وهمین بود که صفا مرد ، صمیمیت مرد

و نگاهِ همه سوخت

چشم هارا باید شست

چشم بسته باید دید

نه با چشم درون و نه با چشم سر باید دید

و خلق جان دادند پای این تصمیم زشت سرنوشت.
این نوشته در دلنوشته ها, مطلب ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

13 دیدگاه دربارهٔ «آخرین لحظه»

  1. بازتاب: kamagra online konzultace

  2. بازتاب: generic rifaximin express shipping

  3. بازتاب: how to order xifaxan buy japan

  4. بازتاب: how to order avodart generic order

  5. بازتاب: generic version for itraconazole

  6. بازتاب: order staxyn online from canada

  7. بازتاب: discount fildena buy online canada

  8. بازتاب: buying gabapentin cost of tablet

  9. بازتاب: cheap dutasteride generic is it legal

  10. بازتاب: discount flexeril cyclobenzaprine purchase from canada

  11. بازتاب: ordering androxal usa seller

  12. بازتاب: kamagra sans ordonnance expédition de nuit

  13. بازتاب: purchase enclomiphene canadian online pharmacy

دیدگاهتان را بنویسید